جابربن عبدالله از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت می کند که فرمود:
«ان علیا ینفع حبه مع کل عمل صالح، ولا تنفع الاعمال الصالحة مع بغض علی »
به راستی که محبت علی علیه السلام با هر کار شایسته سودمند است و اعمال شایسته و صالح، با دشمنی علی سودی ندارد. (26)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«روز قیامت که برسد و بر وسط جهنم پل صراط نصب شود، جز کسی که همراهش جوازی با ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام باشد از آن نگذرد و آن را نپیماید» (27)
ابوذر در ضمن حدیثی گسترده، یک سال پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، در مسجدالحرام، دست به حلقه در بیت الله الحرام گرفته و می گفت: ... دقیقا پیامبر خداصلی الله علیه وآله را در سال گذشته دیدم که همین حلقه را به دست گرفته بود و می فرمود:
«ایها الناس لوصمتم حتی تکونوا کالاوتاد وصلیتم حتی تکونوا کالحنایا و دعوتم حتی تقطعوا اربا اربا، ثم بغضتم علی بن ابی طالب، اکبکم الله فی النار، قم یا اباالحسن فضع خمسک فی خمسی فان الله اختارنی و ایاک من شجرة، انا اصلها، و انت فرعها، فمن قطع فرعها اکبه الله علی وجهه فی النار»
ای مردم" اگر آنقدر روزه بگیرید که بسان میخ ها[لاغر] شوید و اگر آنقدر نماز بخوانید که همانند کمان ها [خمیده] گردید اگر آنقدر و دعا بخوانید تا این که قطعه قطعه و بند بند گردید و در آن حال بغض علی بن ابی طالب علیه السلام را به دل داشته باشید، خدا شما را به رو در آتش افکند.
ای ابوالحسن بپاخیز و دستت را در دستم بگذار، زیرا خدا، من و تو را از یک شجره گزینش کرد، که من تنه آنم و تو شاخسار آن، پس هر که شاخه آن راببرد، خدا او را به صورتش در آتش افکند. (28)
پیامبر اکرم می فرمود:
«من احب علیا محیاه و مماته کتب الله تعالی له الامن و الایمان ما طلعت الشمس و ما غربت و من ابغض علیا محیاه و مماته فمیتته جاهلیة و حوسب بما احدث فی الاسلام اخرجه ابو موسی (29) »
هر که علی را - چه در زندگانی و چه پس از رحلتش - دوست بدارد خدای تعالی برایش تا عالم برپاست و خورشید طلوع و غروب می کند، امن و ایمان برقرار کند. و هر که با علی دشمنی ورزد - چه در حیات و چه در مماتش - مردنش بسان مرگ جاهلیت است و برای هر بدعتی که در اسلام ایجاد کند، حسابرسی و مجازات می شود.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند:
«خلق الانبیاء من اشجار شتی، و خلقنی و علیا من شجرة واحدة; فانا اصلها، و علی فرعها، و فاطمة لقائها، و الحسن والحسین ثمرها، فمن تعلق بغصن من اغصانها نجی، و من زاغ هوی »
ولو ان عبدا عبدالله بین الصفا والمروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام ثم لم یدرک محبتنا اکبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلا (30):
«قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی (31) »
انبیا از درختان گوناگون آفریده شده اند و خدا من و علی را از یک درخت آفرید; پس من تنه و علی علیه السلام شاخه آن است و فاطمه جوانه و شکوفه آن و حسن و حسین میوه آن است. پس هر که به شاخه ای از شاخه های آن در آویزد، نجات یابد و هر که از آن رو گرداند سرازیر آتش گردد.
و اگر بنده ای هزار سال و هزار سال و هزار سال بین صفا و مروه خدا را پرستش کند و محبت ما را درک نکند خدا او را به رو در آتش اندازد،
آن گاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
«بگو ای پیامبر که از شما مزد رسالت نخواهم جز مودت این خاندان ».
در منابع روایی اهل سنت درباره اختلاف دو نفر بادیه نشین نقل شده که خلیفه دوم، آن دو نفر را نزد امام علی علیه السلام فرستاد.. . آنگاه در پاسخ اعتراض یکی از آن دو نفر، از قول خلیفه چنین روایت است:
«ویحک، ماتدری من هذا؟ هذا مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة و من لم یکن مولاه فلیس بمؤمن »
وای بر تو می دانی این[علی علیه السلام] کیست؟ این شخص مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است و هر که او مولایش نباشد، اصلا مؤمن نیست (32).
حضرت رضاعلیه السلام نیز در این باره فرموده اند:
مثل آنان که از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین سرباز زدند، مانند شیطان است که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و به آدم سجده نکرد (33).
روایات فراوان در این مضمون از سلمان و دیگران نقل شده که: دیدم پیامبر خداصلی الله علیه وآله دست به سینه علی علیه السلام می گذاشت و می فرمود:
محبک محبی و محبی محب الله و مبغضک مبغضی و مبغضی مبغض الله »
دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من، دوستدار خدا است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خدا است. (34)
در برخی روایات اضافاتی است، مانند:
هر که مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد و هر که با علی دشمنی کند واقعا با خدای عز و جل دشمنی کرده و هر که با خدا دشمنی کند، قطعا خدا او را در آتش اندازد. (35)
در برخی احادیث اضافه شده است:
«والویل لمن ابغضک والویل لمن ابغضه ».
وای بر کسی که با تو [ای علی] دشمنی ورزد، و وای بر کسی که با خدا دشمنی کند. (36)
ابن عباس از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل می کند، که شنیدم، حضرت می فرمود:
«هر که بمیرد و خدا را در حالی ملاقات کند که منکر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام، باشد، خدا را در حالی ملاقات کرده که خدا بر او غضبناک و خشمگین است و هیچ چیز از اعمالش را قبول نمی کند و خدا هفتاد هزار فرشته را موظف می کند که به صورتش تف اندازند و او را رو سیاه و چشم زرد محشور کند».
از ابن عباس پرسیدم:
آیا محبت علی بن ابی طالب علیه السلام در آخرت نفعی دارد؟ گفت:
قبلا اصحاب رسول خدا در همین موضوع بگومگو کردند، پس حضرت فرمود:
به من مهلت دهید تا از پروردگارم بپرسم.
هنگامی که جبرئیل آمد، به او فرمود:
حبیبم جبرئیل سلام مرا به پیشگاه پروردگارم برسان و از حب علی بن ابی طالب از او بپرس.
ابن عباس گوید: جبرئیل رفت و سپس نازل شد و چنین پیام آورد:
به راستی خدا سلامت می رساند و می فرماید: علی بن ابی طالب را دوست بدار، زیرا هر که او را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته و هر که او را دشمن بدارد در واقع با من دشمنی کرده است، ای محمد! هر جا علی علیه السلام باشد دوستانش نیز هستند... (37)
حاکم حسکانی حنفی رحمه الله ذیل آیه 89 سوره نمل چند روایت از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده که خلاصه آن چنین است:
می خواهی به تو خبر دهم که چیست.مصداق عالی و کامل حسنه در آیه «من جاء بالحسنة فله خیر منها...؟» (38)
هر که حسنه را بیاورد بهتر از آن [از طرف خدا] برای او هست.
و از مصداق کامل سیئه ای که هر که آن را داشته باشد، خدا او را به رو در آتش افکند و هیچ عملی را از او قبول نکند؟
گفتم: آری ای امیر مؤمنان، فرمود:
«الحسنة حبنا و السیئة بغضنا».
[مصداق کامل] این حسنه محبت ما است و [مصداق روشن] این سیئه بغض ما است. (39)
شهید آیت الله دستغیب در این باره سخنان سودمندی دارد که با اندکی تغییر و تلخیص در عبارت ذکر می شود:
سر رد اعمال، اگر دوستی اهل بیت علیهم السلام نباشد این است که پس از آگاهی از سفارش های فراوان حضرت محمد رسول خداصلی الله علیه وآله و پس از فهمیدن این که اهل بیت علیهم السلام محبوب خدا هستند، اگر باز انسان، آنان را دوست نداشته باشد معلوم می شود اعتقاد درست و گرایشی به خدا ندارد و در حقیقت هوای خود - و نه خدای خود- را می پرستد. نماز می خواند، روزه و حج دارد، اما نه خالصانه، و نه با تسلیم و تعبد کامل، بلکه هوای خودش نیز در کار است. اگر خدا را دوست می دارد پس چرا با علی علیه السلام دشمنی دارد؟
اگر بزرگترین و سخت ترین عبادت ها باشد ولی در حقیقت، از روی حب نفس باشد، هیچ ارزشی نخواهد داشت. نظیر ریاکار.
کسی که در برابر علی علیه السلام تکبر می کند، در برابر خدا تکبر کرده، هر چند با زبان، به توحید و لااله الاالله اقرار می کند ولی در کنارش هوای نفس خویش را نیز می پرستد و هوا پرستی با خداپرستی قابل جمع نیست...
ایمان که با محبت علی علیه السلام است یعنی از قلب مؤمن، خودپرستی، خود دوستی رها شود و صددرصد الهی شود. پس در یک جمله; محال است که کسی برای حق تعالی خاضع باشد و برای علی علیه السلام نباشد... هر که برای خدا، کوچکی کرد در برابر علی علیه السلام نیز کوچکی می کند، بر عکس هر متکبر و هوا پرستی که با خدا سر و کاری ندارد، با علی علیه السلام نیز مخالف است و کاری ندارد.
نکته اساسی در این است که نمی توان نه خدا پرست بود و نه هواپرست، زیرا راه سومی وجود ندارد، اگر هوی آمد، خداپرستی، خالص نیست و تعبد و توحید می رود. به راستی آنچه درباره دوستی حقیقی یعنی ولایت، در روایات فرموده اند عین حق و حقیقت است نه مبالغه، زیرا اگر حب علی نباشد، تمامش هوی و هوس و خیالات واهی است و دل خالی نمی ماند.
لازمه ایمان با معرفت، خشوع در برابر حق است، چنانکه در شیعیان علی علیه السلام یافت می شود و در اوصافشان گفته اند:
«آنان خاشع و خاضع و ذلیل برای حق بوده و رام و نرم هستند (40) »
قساوت و غلظت و تندی و تیزی ضد ایمان است (41) و با محبت سازگار نیست. «اگر ایمان آمد دیگر «منیت و خودپرستی و به اصطلاح «من » در کار نیست. بلکه همه هستی خویش را تسلیم حق می کند و تکبر نمی ورزد.
با آگاهی از دستورات الهی، نپذیرفتن ولایت، ایمان منافقان است که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض »: به برخی ایمان داریم و بعضی از دستورات الهی را نمی پذیریم. (42)
عدویش کند در جهنم مقام
اگر چه عبادت کند الف عام
نه بالله نباشد نمازی قبول
بجز با ولای قرین بتول
علی دامنت من گرفتم به دست
پس از تو به دامان نسل تو است
همی این سخن دین و آیین ماست
هم ایمان و هم راه دیرین ماست
مرا تاکنون این سخن بوده یار
بود تا به دیدار پروردگار (43)
پی نوشت ها:
1. امالی طوسی، ص 726، ح 1526 و الجمل، ص 123 و الاحتجاج، ج 1، ص 449، ح 1040.
2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 10 ص 286 و الجمل 124.
3. شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 106 و المناقب از ابن شهر آشوب، ج 2، ص 115 و موسوعه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ج 9، صص 417- 416.
4. الخرائج والجرائح، ج 1، ص 180، ح 13; الصراط المستقیم، ح 3، ص 41.
5. هفته نامه صدا، 22/5/79، به نقل از پرتو سخن شماره 50، 20/7/1379. پرتو نیز دو مقاله در پاسخ سخن این نویسنده دارد.
6. برخی از کتاب هایی که درباره مصونیت قرآن کریم از تحریف واین که قرآن واقعی همین است که در دست مردم قرار دارد، نوشته شده به این قرار است:
الف) البرهان علی عدم تحریف القرآن، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت، دارالارشاد
ب) آراء علماءالمسلمین فی التقیة والصحابة وصیانة القرآن الکریم، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت.
ج) فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب، استاد حسن زاده آملی دام ظله.
د) ترجمه کتاب سابق به نام «قرآن » هرگز تحریف نشده است.
ه) احدوثة تحریف القرآن، رسول جعفریان و به زبان فارسی: افسانه تحریف قرآن
و) البیان فی تفسیرالقرآن، مرحوم آیة الله خویی قدس سره، مؤسسه انوارالهدی
ز) تدوین القرآن، علی الکورانی العاملی، دارالقرآن الکریم.
ح) صیانة القرآن من التحریف، استاد آیت الله معرفت
ط) ترجمه کتاب سابق به نام «مصونیت قرآن از تحریف »، ترجمه شهید شهرابی، چاپ مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
ی) صیانت قرآن از استاد دکتر محمدی (تجار زادگان).
ک) الانتصار، مناظره های شیعه در اینترنت، ج 5 و... چاپ قم.
7. بقره (2): 257.
8. همان.
9. انبیاء (21): 73.
10. قصص (28): 41- 42.
11. نساء (4): 150.
12. فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج 2، ص 34 و 102، نقل از تاریخ بغداد، ج 13،ص 122 و ج 11، ص 112.
13. احقاق الحق، ج 4، ص 498: 19-20 و ج 20، ص 290، به نقل از چندین ماخذ.
14. ملحقات الاحقاق، ج 20، ص 289-290. و ر.ک: احقاق الحق، ج 4، ص 244، به نقل از ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد مشهور به خطیب خوارزمی در المناقب، ص 52 و ص 85 چاپ تبریز، علامه شیخ ابراهیم بن محمدبن ابی بکر بن حمویه حموینی در فرائدالسمطین، جلال الدین سیوطی در ذیل اللئالی، ص 65 چاپ لکهنو; قندوزی بلخی در ینابیع المودة، ص 55، چاپ اسلامبول.
15. الامام علی علیه السلام فی آراءالخلفاء، ص 8، نقل از: مناقب خوارزمی، ص 32، ح 2; کفایة المطالب گنجی، ص 252، باب 62; فرائدالسمطین جوینی، ج 1، ص 19; ارجح المطالب، ص 11.
16. احقاق الحق، ج 5، صص 18-19، به نقل از حافظ خطیب خوارزمی در المناقب، ص 191، چاپ تبریز; علامه محدث، جمال الدین، محمدبن احمد حنفی موصلی مشهور به این حسنویه در بحرالمناقب.
17. احقاق الحق، ج 5، ص 121، ح 115، نقل از حافظ محمدبن ابوالفوارس درالاربعین و محدث ابن حسنویه در بحرالمناقب.
18. فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج 2، ص 228 نقل از مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 123; میزان الاعتدال، ج 1، ص 323، کنزالعمال، ج 6، ص 156 و...
19. احقاق الحق، ج 5، ص 43 و ج 16، صص 600-505.
20. فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 2، ص 229، نقل از اسدالغابة، ج 2، ص 154; الاصابه، ج 2، قسم 1، ص 91; کنزالعمال، ج 6، ص 152; کنوزالحقائق از مناوی ص 88; احقاق الحق.
21. فرائدالسمطین، حمویی، ج 1، باب 68، ص 375.
22. ملحقات الاحقاق، ج 18، ص 311.
23. ر.ک: احقاق الحق، ج 9، صص 270-293 و ج 18، صص 311-322.
24. احقاق الحق، ج 9، ص 315، و ر. ک صص 294- 308 و ج 18، صص 323-330.
25. احقاق الحق، ج 4، ص 94; به نقل از بحرالمناقب ابن حسنویه و ج 6، ص 104.
26. ملحقات الاحقاق، ج 30، ص 291، به نقل از «مختصرالمحاسن المجتمعة فی فضائل الخلفاء الاربعة » ص 162; نزهة المجالس، ج 2 ص 186 و ر.ک: احقاق الحق، ج 17، ص 232 و...
27. موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ج 8، ص 157، حدیث 3513 و ر.ک: ح 3511-3516. نقل از منابعی چون فضائل الصحابه ابن حنبل، ج 2، ص 677، ح 1157; المعجم الاوسط، ج 5، ص 225، ح 5153; الصواعق المحرقة، ص 126; ذخائرالعقبی، ص 131; تاریخ بغداد، ج 10، ص 357، ح 5511; تاریخ اصبهان، ج 1 ص 400، ح 755; بشارة المصطفی، ص 200 ; مناقب خوارزمی، ص 320، ح 324; مناقب ابن مغازلی، ص 119، ح 156، العمدة، ص 285، ح 35، مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 156; تفسیر فرات، ص 287، ح 387.
28. کنزالفوائد، ج 2، ص 180; بحارالانوار، ج 32، ص 310، ح 275; موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ج 8، صص 68-69، ح 3174-3179.
29. احقاق الحق، ج 4، ص 228، نقل از اسدالغابه، ج 5، ص 101، چاپ مصر و ر.ک: ذخائرالعقبی محب الدین طبری، ص 66; مجمع الزوائد، ج 9، ص 121.
30. شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 1، ص 554، ح 558; موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب والسنة، ج 8، ص 69، ح 3176-3179; ر.ک: تاریخ دمشق، ج 42، ص 65، ح 8412 و ص 66; کفایة الطالب، ص 317; مجمع البیان، ج 9، ص 43.
31. شوری (42): 23.
32. احقاق الحق، ج 6، ص 367، نقل از خطیب خوارزمی در المناقب، ص 97، محب الدین طبری، در ذخائرالعقبی، ص 67; سمعانی در الموافقه و در فضائل الصحابة; ارجح المطالب، ص 573; روض الازهر، ص 366.
33. عوالم، ج 15، ص 224.
34. احقاق الحق، ج 6، ص 405، و ج 16، صص 608-619. عوالم، ج 15، 224.
35. تاریخ بغداد، ج 13، ص 37، چاپ مصر «السعادة » التذکره ابن جوزی ص 32.
36. میزان الاعتدال ذهبی، ج 2، ص 128، چاپ السعاده مصر، احقاق الحق، ج 4، ص 349، و ج 6، ص 407.
37. احقاق الحق، ج 6، ص 410.
38. نمل (27): 89.
39. شواهدالتنزیل، ج 1، ص 485- 552، به نقل از چند منبع مثل فرائدالسمطین، ج 2، ص 297، الشافی ثعلبی، ج 1، ص 102، طبع اول; العمدة، ص 37، خصائص الوحی المبین، ص 128، چاپ اول.
40. اذلاء خاشعون، خاضعون، هینون، لینون.
41. برای آگاهی بیشتر ر.ک: کتاب قلب سلیم، نوشته آیت الله دستغیب، بخش نخست.
42. سیدالشهداء، آیت الله دستغیب، صص 137-148.
43. بوستان معرفت، مرحوم سیدهاشم حسینی تهرانی، ص 724.